ساقیا

ساخت وبلاگ

آخرین روز

امروز بعد از دادن نمره ها به مدیر ناخودآگاه اشکم جاری شد دقیقا خودم نیز متوجه نشدم چرا؟ دلتنگی؟ وجدان درد کم کاری و بی تجربگی؟ حس شکست و این که برای این کار ساخته نشده بودم؟ 

موقع بیرون رفتن از در حیاط مدرسه بچه هام اومدن برای خداحافظی نزدیک در...آن ها نمی دونستن که احتمالا این آخرین باریه که می بینمشون اما برای من سخت بود

امیدوارم معلم های بهتری خدا سرراهشون بذاره که بدی های من رو فراموش کنن و حس بد نسبت به ریاضی تو ذهنشون نماند

ساقیا...
ما را در سایت ساقیا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shetabkona بازدید : 256 تاريخ : پنجشنبه 25 خرداد 1396 ساعت: 12:14

«و نراه قریبا»

اگر واقعا آن را نزدیک می دیدم جهت اهدافم فرق می کرد

و تلاش در لحظات زندگی ام جاری می شد


اصل نوشت: به کوی میکده گریان و سرفکنده روم...

ساقیا...
ما را در سایت ساقیا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shetabkona بازدید : 249 تاريخ : پنجشنبه 25 خرداد 1396 ساعت: 12:14

آرمان بلند داشتن یعنی خدا را بزرگ دیدن، بزرگ تر از تمام موانع و واقعیت ها. یعنی تلاش شایسته و برنامه ریزی درست برای رسیدن به آرمانی که به نظر غیر واقعی می آید

اصل نوشت: نتایج بازاندیشی چندین ساعته من و خواهرم

رویداد نوشت: امشب شاهد دراومدن دندان های خواهرزاده عزیزم بودم :)

ساقیا...
ما را در سایت ساقیا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shetabkona بازدید : 225 تاريخ : پنجشنبه 25 خرداد 1396 ساعت: 12:14

افطار

تصمیم گرفته بودم برای جبران حس وجدان دردم برم تا با بچه ها باشم اما حس کردم که هنوز بعد از یک سال نتونستم یخ رابطه رو بشکنم و نگاهم به دوتا از معلمای با سابقه تر بود که خیلی خوب با بچه ها صمیمی بودن. حس می کنم از اول وصله ناجور بودم. البته این اولین برخورد من با بچه های عادی بود بچه هایی که درس اولویت اول شون نیست و دوست دارن در زمینه های دیگه ای هم دیده بشن. نمی دونم آیا اگه بازهم در آینده معلم عادی بودن رو بهم پیشنهاد کنن قبول کنم یا نه...

ساقیا...
ما را در سایت ساقیا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shetabkona بازدید : 171 تاريخ : پنجشنبه 25 خرداد 1396 ساعت: 12:14

در این بیست و شش سال هیچ گاه تنهایم نگذاشتی گرچه همواره از تو گریزان بودم و تو در پی من! در این مسیر بیست و شش ساله گاهی سخت زمین می خوردم آنچنان که فکر می کردم هرگز نمی توانم ادامه دهم اما هر بار به واسطه ای نور امید را در دلم روشن می ساختی و تنها لحظاتی بعد از بلند شدن مبدا نور را فراموش می کردم و ساقیا...
ما را در سایت ساقیا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shetabkona بازدید : 233 تاريخ : پنجشنبه 25 خرداد 1396 ساعت: 12:14

وقتی فرم دانشگاه ها رو پر می کنم و تمام قسمت های مهم خالیه دو حس متناقض بهم دست می ده: 1. چه قدر دستم خالیه و چه قدر احتمالش... (رهرو گر ندارد هیچ هنر توکل بایدش!)2.چه قدر خوب که این قدر کار  در زندگی علمی دارم که انجام بدم  تاسف نوشت: سالی حداقل دوبار باید اقرار کنی که بی کاری یکی موقع آزمون دکتری ساقیا...
ما را در سایت ساقیا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shetabkona بازدید : 244 تاريخ : شنبه 13 خرداد 1396 ساعت: 22:05

و زمان جسمم را با خود برد

چهار سال فاصله شاید خاطرات را کمرنگ کند

اما هنوز دلم در آن دیار می تپد


اصل نوشت: و یقین دارم که او بهترین امانت دار است

ساقیا...
ما را در سایت ساقیا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shetabkona بازدید : 218 تاريخ : چهارشنبه 10 خرداد 1396 ساعت: 8:36

زائر که نه...عابری که دست قضا خانه شما را در مسیرش قرار داده

عارفا بحقکم که نه....فقط دلبسته این بارگاه است

و بهشت را نمی شناسد اما فکر می کند این جا پاره از بهشتی است که می گویند


پانوشت:نوشته شده در نزدیکی گوشه ای از بهشت

ساقیا...
ما را در سایت ساقیا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shetabkona بازدید : 222 تاريخ : چهارشنبه 10 خرداد 1396 ساعت: 8:36

از اون جایی که حافظم مختل شده تصمیم گرفتم لیست کتاب هایی که امسال خوندم رو بنویسم که حداقل دوبار نخونمشون!

۱۹۸۴

شازده کوچولو

عاقل تر شدم

 Tess of the Dubeyfield

پنجره چوبی

اسماعیل

رویای نیمه شب

من او (گرچه برا همه سواله چرا بعد از این همه وقت؟!)


پانوشت: دوستم نمی دونست من چه قدر معتادم و گرنه بهم تعارف نمی زد کتاب رو...

ساقیا...
ما را در سایت ساقیا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shetabkona بازدید : 212 تاريخ : چهارشنبه 10 خرداد 1396 ساعت: 8:36

وقتی یه دانشجو بعد از چند هفته پیاپی هر بار  اظهار کنه که درخواست استاد با استناد به یه مقاله قابل دست یابی نیست و در نهایت استاد بگوید که مقاله رو بفرست ببنیم می تونه چند معنی داشته باشه

1. این که حرف های دانشجو گویا نبوده یا نشون می داده که دانشجو هیچی نفهمیده

2. استاد حرف های دانشجو رو پذیرفتن و می خوان ببینن که چه ایده ی جدیدی می شه زد

3. استاد حوصله اش سر رفته و می خواد از شر دانشجو رها بشه و احتمالا بعد دریافت مقاله تا ابد الدهر می گوید که فرصت نکردم بخونم

امیدوارم گزینه 2 صحیح باشه

ساقیا...
ما را در سایت ساقیا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shetabkona بازدید : 177 تاريخ : چهارشنبه 10 خرداد 1396 ساعت: 8:36

رفاقت یعنی به بهانه دیدن شکفتن شقایق وحشی یک روز زیبا را با هم رقم زدن

 


اصل نوشت:خدایا چگونه شکرگزارت باشم؟

 

ساقیا...
ما را در سایت ساقیا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shetabkona بازدید : 223 تاريخ : چهارشنبه 10 خرداد 1396 ساعت: 8:36

بنده از همین تربیون از صدا و سیما تشکر می کنم

فارغ از محتوای مناظره که بعضا هیچ شباهتی به گفت و گو منطقی نداره و حتا در مواردی پاسخ ها نیز هیچ ربطی به سوال نداره و گاهی بیننده حس می کنه جنگ برای فتح قله قدرته نه رقابت برای کسب جایگاه خدمت و ....

اما به هر حال این مناظرات (بخوانید مسابقات) موجب شد تا self practicing شنای پروانه رو شروع کنم!

ساقیا...
ما را در سایت ساقیا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shetabkona بازدید : 234 تاريخ : چهارشنبه 10 خرداد 1396 ساعت: 8:36

فکر کنم هدف الکترونیک کردن بروکراسی اداری فقط اینه که مراحل اداری و هزینه ها زیاد تر بشن و نهایتا انجام کار  ارباب رجوع فقط به صورت حضوری صورت بگیره!  حس نوشت: وقتی برای مهمور شدن ۴ تا کاغذ بعد طی تمامی مراحل الکترونیک و پست کردن و دریافت کردن کاغذ ها آخر می بینی که فقط نیمی از مدارک رو مهر زدن و از ساقیا...
ما را در سایت ساقیا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shetabkona بازدید : 208 تاريخ : چهارشنبه 10 خرداد 1396 ساعت: 8:36

طی این یک سال تقریبا هر روز که از جلوی کامپیوتر راه پله رد می شدم ویندوزش بالا نیامده بود و این گونه بود که مسئولیت خطیرم زدن  F1 اش بود اما چند روزی است که آن کامپیوتر را برداشته اند و شاید از این پس تنها دلیل آمدن به کتابخانه پایبندی به نظم مثال زدنی ام باشد!

اصل نوشت: یه وقتی سو برداشت نشه که منظور از نظم مطالعه با برنامه است...نه! منظور از نظم در این متن این است که مثلا العان ساعت آدامس بعد نهارمه!

ساقیا...
ما را در سایت ساقیا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shetabkona بازدید : 205 تاريخ : چهارشنبه 10 خرداد 1396 ساعت: 8:36

نمی دانم تشنه بود یا نه...آخر اگر حتی تشنه هم نباشی دلت می خواهد جرعه آبی از سقاخانه فیروزه ای بنوشی...لیوان را پر از آب کرد.

در همین لحظه از بلندگوهای حیاط مسجد شنید: «شیعیان ما به اندازه آب خوردن ما را نمی خواهند اگر بخواهند دعا می کنند و فرج ما می رسد»

دستانش لرزید نگاهی به آب کرد و ناگاه به جای سلام بر لبان تشنه امام حسین گفت: السلام علیک یا صاحب الزمان و به صداقت عطش خود اندیشید


اندیشه نوشت: شاید تا زمانی که لبریز از مجاز باشد نتواند طعم واقعی عطش را حس کند

ساقیا...
ما را در سایت ساقیا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shetabkona بازدید : 223 تاريخ : چهارشنبه 10 خرداد 1396 ساعت: 8:36

رو تابلو بالای در نوشتن: "موسسه فرهنگی روانشناسی آموزشی بین المللی...." از در که وارد می شه رو زمینش می بینی یه نعل اسب زدن برای خوش شانسی! اصل نوشت: امروز اولین روز کاری ام بود. از دوران دبیرستان با اساس چنین موسساتی مشکل داشتم یادمه اون زمان حتا آزمونای قلم چی هم ثبت نام نکردیم با این استدلال که ساقیا...
ما را در سایت ساقیا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shetabkona بازدید : 239 تاريخ : چهارشنبه 10 خرداد 1396 ساعت: 8:36